-
بر خیز بنگریم
جمعه 17 مردادماه سال 1393 19:19
بر خیز تا به دیده خونبار بنگریم بر نعشهاى خفته سر دار بنگریم بر بلبلان یخ زده در گرمگاه کین بر نوگلان بندى هر خار بنگریم بر کشتگان دشت شقایق میان خون بر شاهدان قدسى بى یار بنگریم بر قبله گاه اول توحیدیان حق در دستهاى دشمن مکار بنگریم در سوزگاه سینه گلزار دین عدل آتشفشان سردى بازار بنگریم ایکاش چشم بسته انسان نخفته بود...
-
اربعین حسینی
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1392 14:01
-
روزی بنام قلب تو تعبیر می شوم
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1392 12:53
شبها میان آینه تصویر می شوم از بغض سرد آینه دلگیر می شوم تا دست میبرم که کشم شانه ای به موی در گفت و گوی شانه و مو پیر می شوم چون بغض ابر می شکنم ناگهان و، باز در تلخ سار خاطره تحریر می شو م می ریزد اشکم سردم و بغضم نمی کشد من قطره قطره طعمه تبخیر می شوم دستم نمی رسد به بلندای چشم تو در زیر پای حادثه زنجیر می شوم چشمت...
-
گریستم
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 09:21
دیشب میان باور و حاشا گریستم چشمت نبود ومن تک و تنها گریستم یک لحظه هم نشدکه رود خواب چشم من دور از تو کودکانه سرا پا گریستم بدرود گفتی و ز برادر شدی جدا خواهر بخند! من عوض ما گریستم تلخ است واقعیت واز مرگ سخت تر پنهان ز چشم مادر و بابا گریستم دیگر نبود شانه نهم سر به روی آن دل را میان غم زده دریا گریستم با خنده گفت...
-
بانوی سرخ پوش غزل
دوشنبه 24 تیرماه سال 1392 14:13
بانوی سرخ پوش غزل، عشوه ات مدام! ناز تو میبرد دل این شاعران خام لختی بیا و اندکی از شعر چشم خود پر کن سطور دفتر این سینه ، با مرام! در من بریز و در تو بریزم غزل غزل بگذار لب بروی لبم، گل کند کلام لختی بغل، و بوسه، و لب، داغ داغ کن آهسته باز کن گره از شعر ناتمام بانوی سرخ پوش غزل، شاعری ترین! شعرت همیشه تازه و ناز تو...
-
بخوان با من
دوشنبه 24 تیرماه سال 1392 14:05
تو میخواندی همان شعری که از احساس میجوشید نگاهت، همچو دریا موج رؤیا داشت و من، تک کشتی قلبم به روی موجهای چشم دریا گونه ات آزاد می رقصید و کم کم باورم می شد که منهم می رسم در ساحلی آباد و لنگر میزنم درعمق چشمانی که بر ساحل درخشانند و باور می نمودم کم کم آری، دست من هم باز به دستی میزند چنگی وانگشتان منهم در میان تار...
-
اؤزونه اؤزون آد قازان قارداشیم
دوشنبه 24 تیرماه سال 1392 14:03
او-بوندان بیر نئچه سؤز اوغورلاییب اؤزونون آدینا یازان قارداشیم سنه شاعیر دئمک اولمور نئیله ییم شاعیرلر حالینی پوزان قارداشیم شاعیرین صنعتی سؤزو اؤزونون شعرینده یالانی دوزو اؤزونون آستاری اؤزونون، اوزو اؤزونون اؤزونه اؤزون آد قازان ؛ قارداشیم! سؤز منیم دیل سنین، اولمادی قارداش اؤزگه سؤزله او باش اولمادی بیر باش آز بئله...
-
تقصیر دلم نیست، که چشمان تو زیباست
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 22:40
با یاد نگاه تو دلم ولوله بر پاست تقصیر دلم نیست، که چشمان تو زیباست احساس بغل در بغلت دنج قشنگی است باید که نهم سر؛ چو سر و سینه مهیاست وقتی که لبت با لب من سفره نشین است از پچ پچ لب در لب ما عشق چه گویاست وه، آتش داغی است که تب بر بدنم داد بازو و کمر، حلقه بزن بین که چه غوغاست بر خیز و بیا تنگ در آغوش من ای ماه بسپار...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1391 17:52
کودکانه باید آغاز کرد، عشق را! بی هیچ تکلفی و بی هیچ ترسی! همیشه برای شستن دست، آبی هست و برای نوازش دستی. آسوده باید ساخت، بنای هر عشقی را با بسیاری لذت و اندکی امید! با عشق باید آغاز کرد با عشق باید زیست با عشق باید بزرگ شد و با عشق باید تمام کرد! بی آنکه ترسی باشد، عشق را بایدپرورد شاید روزی بر پناه آن تکیه ای توان...
-
...
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 23:36
اکنون که شعر تنها سلاح گرم نفوذم به قلب توست بگذار تا اینگونه در تو بریزم ولرم و نرم!
-
...
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 20:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نگاهت آسمان لبانت زمین صاعقه ات را بزن زیر باران عاشقانه زمین بخورم !
-
آدم که می شوی...
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 15:22
آدم که می شوی زمین بهشت می شود و سیبها طعم حوا میدهند
-
گاهی...
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 20:24
گاهی قشنگ می شوی و عین حرفهات می ریزی انتهای دلم از لب نگات آهسته، نرم، روی دلم پرسه میزنی با تیک و تاک تند قدمهای بی صدات . . .
-
خانم جسارت است...!
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 21:42
خانم جسارت است، آهسته بر عزیز! این دل شکستنی است ، آرام تر عزیز!!
-
اتوبوس چشمانت بوق میزند
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 00:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اتوبوس چشمانت بوق میزند برای مسافری که در اولین ایستگاه چمدانهای ذهنش را جابجا میکند صندلیهای قلبت پیش فروش شده اند برای مسافران ایستگاههای نرفته که بین راه در چشمانت پیاده می شوند اتوبوس میرود و ایستگاه پیاده می شود در التهاب مسافری که قلبش را جا گذاشته است در آخرین...
-
...
یکشنبه 29 مردادماه سال 1391 23:48
دستانم را که میگیری احساسم سرگیجه میگرد و قلبم در سرد و گرم دستانت تب و لرز می افتد