کودکانه باید آغاز کرد،
عشق را!
بی هیچ تکلفی
و بی هیچ ترسی!
همیشه برای شستن دست، آبی هست
و برای نوازش دستی.

آسوده باید ساخت، بنای هر عشقی را
با بسیاری لذت
و اندکی امید!
با عشق باید آغاز کرد
با عشق باید زیست
با عشق باید بزرگ شد
و با عشق باید تمام کرد!
بی آنکه ترسی باشد،
عشق را بایدپرورد
شاید روزی بر پناه آن تکیه ای توان زد
و در سایه سار آن چشمی بهم آورد
کودکانه،
با پیراهنی گلی و دستانی خاکی؛
همیشه برای شستن دست آبی هست،
برای تکیه دادن پناهی
و برای غنودن سایه ساری!

اولین گناهت را آغاز کن،
برای هیچ کودکی گناهی نیست
جرمی،
خشمی،
حکمی!
کودکانه بخند
کودکانه بگو
کودکانه بجنب
کودکانه بنشین،
و آغاز کن عشقی کودکانه را
بی هیچ آرمانی
بی هیچ دروغی!

کودکانه باید آغاز کرد
چیدن را،
ساختن را،
و فرو ریختن را
بی هیچ تکلفی
و بی هیچ ترسی
همیشه برای شستن دست، آبی هست!!!!